رادین جون رادین جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

♥ رادین♥جوانمرد کوچولو♥

6بهمن-رادین و پاتاف

سلام ماه من   گلم امروز حسابی سرت شلوغ بود و بهت خوش گذشت. بله امروز خاله فروغ و عمو مصطفی به همراه پانته آ جون و افسانه جون که دیروز اومدند تهران،مهمون مامی بودند. خاله اینا عصر اومدند و آخر شب رفتند... به تو که خیلی خوش گذشت یکسره میگفتی فوووغ (خاله فروغ) پاشوووو و خاله را وادار میکردی همراه تو توپ بازی کنه...  بعد از شام خوابت گرفته بود و با خاله مهسا رفته بودی تو اتاق خواب و از اونجا یکی یکی همه را صدا میکردی..اول از همه پاتاف (پانته آ)-قابل ذکره که تو به پانته آ جون میگفتی پاتا اما خاله مهسا سر به سرت میگذاشت و میگفت بگو پاتاففف....و تو هم دیگه میگی پاتافـــــــــــــــــــــــ- خلاصه ...
10 اسفند 1391

8 اسفند-کی خَییده؟؟؟

سلام شازده کوچولوی من قربونت برم که الان نزدیک بود با شیرین زبونیات کار دست خودت بدی و من بخورمت.... راستش کفشی که تو سیسمونیت بود و اولین چیزی بود که مامی واست خریده بود سال ٨٣ همون سالی که تازه مامان و بابا عروسی کرده بودند، را امروز یکهو دیدم و همش فکر میکردم حالا حالاها اندازت نمیشه اما دیدم ای دل غافل اندازه پاهاته، اگه دیر دیده بودمش دیگه تنگت شده بود...خلاصه تو کفشو پات کردی و الان دو سه ساعته که پاهاته و حاضر نیستی درش بیاری...بهت گفتم رادین کفشتو کی برات خریده؟؟؟گفتی مامی... خودت گفتی دِشم(چشم)کی خَییده؟؟؟ منظورت این بود که من از تو این سوالو بکنم...منم گفتم رادین چشماتو کی خریده؟که یکهو گفتی خدای مِهَبون...
9 اسفند 1391

4 اسفند-رادین و پارک

سلام سلام صد تا سلام شازده کوچولو من شطورایی؟؟؟فدات بشم که حتی وقتی خیابونم میرم و نمیبینمت دلم واست بدجوری تنگ میشه عشقمممممممممممم... گل من اینروزا هر چی بهت میگیم میگی به من دِه!!!!!!!!!!!!!!وای نمیدونم از کجا یاد گرفتی...خودتم معنیشو نمیدونی فقط تکرار میکنی...اینقدر هم با مزه میگی که دلم نمیاد بهت اخم کنم .... حتی گاهی اوقات میگی مامان آب بده...بعد بلافاصله خودت میگی به من دِه!!!!!!!!!!!!!!! قیافه من در اون لحظه دیگه اینکه دیروز صبح رفتیم پارک و تو حسابی بازی کردی...حالا ساعت 11 شب اومدی و کفشهاتو پوشیدی و میگی بی ییم پاککککککککککک... ما...
5 اسفند 1391

1 اسفند--رادین در این چند روز

سلام شازده کوچولو من این چند روز هم تو حسابی شیطنت کردی و کلی دلبرررررررررررییییییی کردی... دیروز که با خاله مهسا رفته بودی بیرون با کالسکت..اما مهسا جون میگفت رادین همش میگفت دادین تاتی کنه، مَسا بی بی نه(ببینه)(مهسا جون میگفت چقدر رادین سیاست داره الکی گریه و داد و بیداد نمیکنه تا از کالسکه درش بیارم..فقط همش میگفت دادین تاتی کنه مسا بی بینه)....گفت اولش بهش توجه نمیکردمم..اما دیدم دیگه خیلی داره اصرار میکنه...دلم نیومد و از کالسکه پیادش کردم ووو نتیجه این شد که...........تو از پایین کالسکه را هل میدادی و خاله از بالای سر تو...هر دوتون کالسکه خالی را میبردید و اینجوری باعث شادی و خنده مردم در پیاده رو و خیابون شدید.............
5 اسفند 1391